MoonFesta

ساخت وبلاگ
امشب از اون شب هاست که کنترلم رو از دست می دم و بیشتر از اونچه که باید، حرف می زنم. از اون شب ها که زود آتیش می گیرم و هرچیزی رو می گم. فکر می کنم چند سالیه که کمتر از گذشته این اتفاق برام میفته. شاید MoonFesta...
ما را در سایت MoonFesta دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 83 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1398 ساعت: 13:56

چند دقیقه‌ی پیش تولد دایی رو تبریک گفتم. براش نوشتم: همیشه سایت بالای سر اژدر جون باشه. بعد از نوشتن این جمله خندم گرفت. کی باور می‌کرد روزی از راه برسه که دایی کوچیکه پدر بشه؟ اژدر اسمیه که ما به شوخی برای پسری که توی راه دارن گذاشتیم. پسردایی کوچولوی من...! که تا لمسش نکنم باورم نمی‌شه واقعا وجود داره. تا دایی رو نبینم که پسرش رو بغل کرده نمی‌تونم باور کنم که پدر شده. که مسئولیت پذیر شده و حالا یه خانواده‌ی کوچیک سه نفره داره. چطور ممکنه باور کنم دایی کوچیکه بزرگ شده؟! 

MoonFesta...
ما را در سایت MoonFesta دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 91 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1398 ساعت: 13:56